داستان کتاب همسایه ها
” قالیچه را پتو را و متکا را می زنم زیر بغل و می روم تو انفرادی. تو هر گره قالیچه نخ نما شده، بوی پدرم و بوی توتون پدرم خانه کرده است. پهنش میکنم. متکا را می گذارم و دراز می کشم. صورتم را به قالیچه می مالم. دلم می خواهد گریه کنم. متكاي مادرم است.گونه هام را تو متكا فرو مي كنم وبو مي كشم .بغض دارد خفه ام مي كند .كافي است كسي صدام كند وبام حرف بزند كه گريه را سر بدهم .هيچوقت انقدر دلم نازك نبوده است .انگار گيس مادرم پخش شده است روي متكا. ”
این قسمتی از کتاب بود. همینقدر خوب و دلنشین و ساده و دلچسب. چنان نوشته بود که حرفها مثل خون تو رگ هات جاری می شد. چنان نوع ادبیاتی داشت که با گوشت و خونت داستان و شخصیت هارو حس میکردی و همزادپنداری. چنان توصیفاتی داشت که هیچ نویسنده ایرانی نمیشناسم که چنین باشه نوع نوشتنش. اینقدر قوی، اینقدر ادبی، اینقدر عالی….
بنظرم کتاب “همسایه های احمد محمود “رو شاید بشه با کتاب” سمفونی مردگان عباس معروفی” مقایسه اش کرد ولاغیر….ولی باز نوع ادبیات “احمد محمود” یه سرو گردن بالاتر از همه نویسندگان ایرانیه حتی “هدایت”….
خیلی کیف کردم با خودندش. گرچه یکم زمان میبره که با داستان اخت بشی و یکم اولش صبر میخواد ولی بعدش دیگه دوست داری همش بخونی، همش با داستان و ادبیات خیلی خفن احمد محمود آشناتر بشی و حال کنی و حال کنی….
مهم ترین تاثیری که کتاب روم داشت این بود که تا چقدر زیبا میشه از لغات و واژگان ایرانی تو حرف زدن و بیان احساسات و توصیف خودمون و ادمها استفاده کرد ….مثل همین نوشته بالا که نویسنده چقدر زیبا حالش رو توصیف میکنه و از بغضش و گریه اش چقدر زیبا حرف میزنه و آخرش هم چقدر قشنگ همه اینارو به دل نازکیش نتیجه میده…..
یکی از بهترین کتاب های ایرانی بود که خوندم و با شخصیت هاش و فصای داستانش و حرفهاش خیلی کیف کردم….داستان در دو پرده روایت می شود.
در پرده ی اول، محمود تک تک پرسوناژها را رنگ امیزی می کند و ارتباطات آن ها را با خالد شکل می دهد. در انتهای پرده ی اول، خالد که در ابتدا ی داستان یک نوجوان خام و درگیر مسایل دوران بلوغ بوده، کم کم به یک مبارز سیاسی تبدیل میشه و فعالیت هایش او را راهی زندان میکند.
پرده ی دوم داستان در زندان با شکل گیری شخصیت های جدید، روایت می شود.
داستان کتاب همسایه ها در زمان ملی شدن صنعت نفت و به قدرت رسیدن مصدق در اهواز اتفاق می افتد و به خوبی این واقعه ی تاریخی را در کنار دیگر اجزای کتاب به تصویر می کشد.
احمد محمود پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازداشت شد و به علت اینکه با حکومت پهلوی همکاری نکرد و توبهنامه هم امضا نکرد، مدت زیادی را در زندان به سر برد. پس می توان نتیجه گرفت که بخش عظیمی از اتفاقاتی که در همسایه ها به تصویر کشیده شده شرح مبارزات سیاسی خودش است.
این کتاب اولین رمان محمود است. با این حال او توانست در همین ابتدا سبک و سیاق نگارشش را به مخاطب بنمایاند. شیوه ای که تمام مشخصات ریالیسم را در خود گنجانده است و به خوبی تار و پود سیاسی، اجتماعی، تاریخی اهواز به عنوان سمبلی از ایران ان زمان را به تصویر کشیده است .
امتیاز این کتاب در سایت گودریدز با امتیازدهی حدود هزار و هشتصد کاربر ، چهار است که برای یک کتاب ایرانی امتیاز بسیار بالایی محسوب میشود .
احمد محمود خود میگوید:
کتاب همسایه ها را بهار سال ۱۳۴۵ در اهواز به پایان رساندم. بخشهایی از آن به عنوان بخشی از رمان منتشر نشده همسایهها در سالهای ۴۶ به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال ۱۳۵۳ که امیرکبیر بطور کامل چاپ و منتشرش کرد.
درباره کتاب همسایه ها
اگر بگوییم همسایه ها یک رمان خوب است، بهتر و مهمتر از این است که بگوییم بهترین رمان فارسی است؛ چنان که هست.
– بهاءالدین خرمشاهی
نمی خواستم معرفی این کتاب را بنویسم! نوشتن از کتاب همسایه ها به معنی این بود که من باید از دنیایی که احمد محمود خلقش کرده بود بیرون بیام و من نمی خواستم که اینجوری بشه.
این اولین کتابی بود که از احمد محمود میخوندم. و باید بگم دارم میرم که بقیه ی آثارش رو بخونم. مدام خودم رو سرزنش میکنم که چی شد زودتر سراغ آثارش نرفتم؟
محمود تو همسایه ها براتون یه دنیا ترسیم میکنه با تمام جزییات، کوچکترین و ریزترین جزییاتی که به چشم هر کسی نمیاد. و بعد شما رو وارد این دنیا میکنه تا با صدها شخصیت این کتاب اشنا بشید.
یه جورایی منو به یاد سریال «وست ورلد – west world » انداخت. شما وارد دنیایی میشید که حضور درش یه رویاست.
حالا شما هم یک همسایه اید. همسایه ای که دیده نمیشه ولی وارد دنیای همسایه ها شده و میتونه از نزدیک به زندگی تک تک پرسوناژها سرک بکشه. و جالبتر از همه روند شکل گیری شاکله ی سیاسی و اجتماعی شخصیت اصلی داستانه.
قسمت هایی از متن کتاب
بس که وعده شنیدیم، وعده دونمون دراومد. هرچه بیشتر فلاکت می کشیم، بیشتر به اون دنیا حواله مون میدن.
کتاب برایم دنیای تازه ای است. حرفهای تازه و کارهای تازه. همچین جذب نوشته های کتاب میشوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکانند، حالی ام نمیشود. مثل آدم تشنه ای که به آب رسیده باشد هر جمله برایم شده است یک جرعه آب گوارا. آب خنک، صاف و زلال که به ام جان میدهد.
صدای کسی را می شنوم.
“تو خالدی؟”
سر بر می گردانم. کوتاه است و پهن. بازوهاش مثل قلوه سنگ است. نگاهش مثل آتش می سوزاند.
“رد کن بیاد.”
در می مانم که چه باید بکنم. حالی ام می کند.
“برات رختخواب آوردم، دو چوغ رد کن بیاد.”
ته جیبم را می گردم. دو تو مانی مچاله شده ای می گذارم کف دستش. قالیچه را و پتو را و متکا را می زنم زیر بغل و می روم تو انفرادی. تو هر گره قالیچه ی نخ نما شده، بوی پدرم و بوی توتون پدرم خانه کرده است. پهنش می کنم. متکا را می گذارم و دراز می کشم. صورتم را به قالیچه می مالم. دلم می خواهد گریه کنم. متکای مادرم است. گونه هام را تو متکا فرو می کنم و بو می کشم. بغض دارد خفه ام می کند. کافی است کسی صدام کند و بام حرف بزند که گریه سر بدهم. هیچ وقت اینقدر دلم نازک نبوده است. انگار گیس مادرم پخش شده است رو متکا. انگار پدرم رو قالیچه نشسته است و سیگار می پیچد. صدای غمناک پدرم را می شنوم. از دور دست ها، از بن چاه.انگار لاشه گوسفندى را که به نشپیل قصابی آویزان کرده باشی دست هایم آویزان می شوند. گردنم زود خسته میشود. حس می کنم که خون دارد تو کاسه ی سرم جمع میشود باز سرم را بالا می گیرم باز گردنم خسته می شود. خون مثل دریا تو کاسه سرم موج می زند دارم خفه می شوم ناگهان مثل لوله آفتابه یکهو از سوراخ های دماغم خون بیرون می زند…
در بخش دیگری از رمان همسایه ها می خوانید:
باز فریاد بلورخانم تو حیاط دنگال می پیچد. امان آقا، کمربند پهن چرمی را کشیده است به جانش. هنوز آفتاب سرنزده است. با شتاب از تو رختخواب می پرم و از اتاق می زنم بیرون. مادرم تازه کتری را گذاشته است رو چراغ. تاریک روشن است. هوا سرد است. ناله ی بلورخانم حیاط را پر کرده است. نفرین و ناله می کند. مرده ها و زنده های امان آقا را زیر رو می کند. بعد، یکهو در اتاق به شدت باز می شود و بلورخانم پرت می شود بیرون. چند تا از همسایه ها، جلو اتاق شان ایستاده اند و دست ها را رو سینه ها گره کرده اند. تمام تن بلورخانم پیداست. یقین باز تنکه نپوشیده است. یکبار که تو کبوترخانه بودم و نمی دانست که تو کبوترخانه هستم، به زنها گفت: – کش تنکه به کمر آدم جا میندازه و تازه اینطور بهتره. آدم همیشه حاضر به یراقه. امان آقا از اتاق هجوم می آورد بیرون و بلورخانم را می کوبد. من، حوض وسط حیاط را که خزه بسته است. دور می زنم و می روم کنار کبوترخانه می ایستم و بلورخانم را نگاه می کنم که نفرین می کند و زیر تسمه پیچ و تاب می خورد. تسمه، رو ران های بلورخانم جا انداخته است …
اگر قصد خرید رمان های ایرانی جذاب را دارید این کتاب و کتاب شوهر آهو خانوم را حتما در لیستتان قرار دهید برای ثبت سفارش روی دکمه افزودن به سبد خرید کلیک کنید
کتاب همسایه ها بدون سانسور اثر احمد محمود
350,000 تومان Original price was: 350,000 تومان.278,000 تومانCurrent price is: 278,000 تومان.
کتاب همسایه ها رمانی از احمد محمود نویسندهٔ ایرانی است. و از سوی انتشارات امیر کبیر در اختیار علاقه مندان قرار داده شده است.
داستان از زبان اول شخص یعنی «خالد» پسرکی پانزده ساله روایت می شود.
پسری که در یک محله ی فقیر نشین در خانه ای با چندین سکنه همراه خانواده اش زندگی می کند و پدرش مانع ادامه ی تحصیل او شده است.
برای توضیحات بیشتر در مورد کتاب به پایین صفحه بروید و برای خرید روی دکمه افزودن به سبد خرید کلیک کنید
خرید کتاب همسایه ها با ارسال رایگان در هشتگ کتاب
اگر اولين بار است که از هشتگ کتاب سفارش مي دهيد هزينه ارسال تان را مهمان ما هستيد و ارسال شما رايگان ميباشد
ارسال رایگان برای خرید اول شما
با افتخار هزینه ارسال اولین سفارش کتاب تان را مهمان ما هستید !
خرید کتاب با ترجمه روان از بهترین ناشران
لذت خرید کتاب با ترجمه ای روان از بهترین ناشران را با ما تجربه کنید
مشخصات |
اطلاعات کتاب |
---|
4 دیدگاه برای کتاب همسایه ها بدون سانسور اثر احمد محمود
محصولات مشابه
کتاب جنایات و مکافات اثر فئودور داستايفسكی
مشخصات |
نویسنده داستایوفسکی |
---|
کتاب چشم هایش بزرگ علوی بدون سانسور
کتاب درمان شو پنهاور | اثر اروین یالوم | نشر قطره
کتاب سمفونی مردگان بدون سانسور عباس معروفی
کتاب عقاید یک دلقک | اثر هاینریش بل | نشر نیک فرجام
کتاب هزار خورشید تابان | اثر خالد حسینی
کتاب همه چی به گا رفته مارک منسون بدون سانسور
ارسال رایگان
برای خرید بالای ۳۰۰ تومن
خرید مطمئن
اعتماد شما سرمایه ماست
پشتیبانی 24/7
همیشه هستیم.
پرداخت سریع
پرداخت شتابی.
از بهترین ناشران کتاب
و روان ترین ترجمه ها
leila –
این رمان خیلی زیباست
مریم نبوی –
اگر به رمان های ایرانی علاقه مندید حتما این کتاب رو بخونید من ک میگم کاش حافظم پاک بشه دوباره بخونمش ای خدااااا
آروین –
بلاخره فرصت شد که این کتاب رو تموم کنم فکر نکنم نیازی باشه که من نظری راجع به این کتاب بدم – شخصیت پردازی واقعن عالی بود طوری که با ووجود شخصیتهای خیلی زیاد میشد با همه شون همذات پنداری کرد و عجیب اینکه انقدر خوب این شخصیتها رو لمس کردم من که تا آخر داستان با این همه زمانی که خووندن کتاب طول کشید همهی شخصیتها یادم بود و نیازی به مراجعه به صفحههای قبل نداشتم.
از دید من بخش خسته کنندهی کتاب موتیفهای خیلی زیاد بود مخصوصن موتیفهای صریح ، دیالوگهای تکراری و تصاویر تکراری بخشهایی از کتاب عینن چند جای دیگه تکرار شده ن – البته نه اینکه همهشون بد باشن نه – مثلن دو صفحه آخر که مثل فلاش بک همه اتفاقات رو از اول تا آخر و شاعرانه تر بازبینی میکنه به نظرم خیلی قشنگه – اما نه همه جای کتاب ، این تکرارها به نظر من گاهن حوصله سربر و خسته کننده ن و قطر کتاب رو فقط بیشتر کردن .
تکرار صرفن به دیالوگها یا موقعیتها ختم نمیشه بلکه توی توصیفها هم تکرار زیاد وجود داره طوری که آدم از یه توصیف دیگه خسته میشه واقعن – مثل هرم گرما – هرم آتش و چیزهایی از این دست که گاهن آزار دهنده س .
فضا پردازیها خیلی خوبن و به اندازه شخصیت پردازی جزئیات دارن ، حال و هوای فضا پردازی گاهن شبیه داستانای اکسپرسیونیستی میشه که برای من خیلی جالب بود – فضای زندان تهیج شده و در شورش رو مثلن در نظر بگیرید .
اما از نظر محتوایی داستان به نظرم یکی از بهترین داستانهایی بوده که این یکی دو ساله خوندم – داستانی که میشه ازش خیلی چیزا یاد گرفت – مخصوصن روانکاوی عالی شخصیتها جدای از آمال و آرزوها و اندیشههای مارکسیستی و چپ به شکل قوی تاثیر برانگیزه –
ali ebrahimi –
خوشحالم كه اين كتاب را خواندم و ناراحت از اينكه چرا انقدر دير خواندمش…
٥ تا ستاره دادم و اگر ستاره ها بيشتر بود بازهم اضافه مي كردم ضمن اينكه بايد يك ستاره هم بخاط جنوبي بودنش اضافه مي كردم. داستان فوق العاده بود مناسفانه نويسندگان بزرگ معاصر كشورمان را نمي شناسيم كه بيشتر تقصير به عهده آموزش غلط مان است ميخواهم سيري داشته باشم در بقيه كتاب هاي اين نويسنده. كتاب بعدي كه از او خواهم خواند داستان يك شهر است كه ادامه همين رمان هميايه هاست و جالب اينكه داستان يك شهر ممنوعه نيست برعكس همسايه ها كه هم در زمان پهلوي ممنوع بود و هم بعد از انقلاب و احتمالن در رژيم بعد هم اين ممنوعيت ادامه داشته باشد.