مجله هشتگ کتاب

معرفی 2 رمان ایرانی بدون سانسور

ایرانی بدون سانسور

در دنیای امروز، هنرمندان و نویسندگان ایرانی به دلیل محدودیت‌های قانونی و فرهنگی، ممکن است با مشکلاتی در روند خلق و انتشار آثارشان مواجه شوند. اما با این وجود، هنرمندان و نویسندگان ایرانی توانسته‌اند آثاری را خلق کنند که با توجه به محدودیت‌های قانونی و فرهنگی، به صورت غیررسمی و بدون سانسور منتشر شوند.

در این مقاله، به معرفی دو رمان برجسته ایرانی که بدون سانسور منتشر شده‌اند، پرداخته‌ایم.

در هر یک از این رمان‌ها، نویسنده با استفاده از زبانی شفاف و بی‌پرده، به بیان موضوعاتی پرداخته است که در بسیاری از محیط‌های رسمی و سانسورشده، ممکن است مورد قابل قبول قرار نگیرند. با این حال، این رمان‌ها در جامعه ایرانی، جایگاه خاصی پیدا کرده‌اند و به عنوان آثاری مهم و بدون سانسور، شناخته شده‌اند.

در ادامه این مقاله در سایت هشتگ کتاب ، به بررسی هر یک از این دو رمان بدون سانسور ایرانی، به همراه توصیفی از داستان و محتوای آن، پرداخته‌ایم.

۱. کتاب همسایه ها

کتاب “همسایه‌ها” اثر احمد محمود، که بسیاری به عنوان شاهکار ادبیات معاصر شناخته‌اند، به داستان جوانی به نام خالد می‌پردازد که در شهر اهواز زندگی می‌کند. این داستان در مقطعی قبل از کودتای بیست‌ و هشت مرداد و دوران نهضت روایت می‌شود و بحث‌های اجتماعی و سیاسی روزگار را در خود جای داده است.

در سیر داستان، با روایت داستان جوانی به نام خالد، از دوران نوجوانی و خامی به رشد عقلی و حتی سیاسی پیش می‌رویم. از دغدغه‌های جسمی و جنسی و بلوغ به رشد فکری و دغدغه‌های روحی و تفکرات فلسفی پیش می‌رویم. این رمان که به صورت رئال اجتماعی نوشته شده است، بسیار حرفه‌ای و پرمحتوا است و به جرات می‌توان آن را یکی از بهترین رمان‌های تاریخ ایران و یکی از بهترین آثار احمد محمود دانست. نخستین بار کتاب “همسایه‌ها” در سال ۱۹۸۱ شروع به نوشتن شد و تا سه سال بعد، یعنی سال ۱۹۸۴ به پایان رسید. سپس این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر به چاپ رسید و پس از آن به سرعت جایگاه خود را در میان کتاب های محبوب به دست آورد.

داستان در دو پرده روایت می شود.

در پرده ی اول، محمود تک تک پرسوناژها را رنگ امیزی می کند و ارتباطات آن ها را با خالد شکل می دهد. در انتهای پرده ی اول، خالد که در ابتدا ی داستان یک نوجوان خام و درگیر مسایل دوران بلوغ بوده، کم کم به یک مبارز سیاسی تبدیل میشه و فعالیت هایش او را راهی زندان میکند.

پرده ی دوم داستان در زندان با شکل گیری شخصیت های جدید، روایت می شود.

داستان کتاب همسایه ها در زمان ملی شدن صنعت نفت و به قدرت رسیدن مصدق در اهواز اتفاق می افتد و به خوبی این واقعه ی تاریخی را در کنار دیگر اجزای کتاب به تصویر می کشد.

احمد محمود پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازداشت شد و به علت این‌که با حکومت پهلوی همکاری نکرد و توبه‌نامه هم امضا نکرد، مدت زیادی را در زندان به سر برد. پس می توان نتیجه گرفت که بخش عظیمی از اتفاقاتی که در همسایه ها به تصویر کشیده شده شرح مبارزات سیاسی خودش است.

این کتاب اولین رمان محمود است. با این حال او توانست در همین ابتدا سبک و سیاق نگارشش را به مخاطب بنمایاند. شیوه ای که تمام مشخصات ریالیسم را در خود گنجانده است و به خوبی تار و پود سیاسی، اجتماعی، تاریخی اهواز به عنوان سمبلی از ایران ان زمان را به تصویر کشیده است .

امتیاز این کتاب در سایت گودریدز با امتیازدهی حدود هزار و هشتصد کاربر ، چهار است که برای یک کتاب ایرانی امتیاز بسیار بالایی محسوب میشود .

احمد محمود خود می‌گوید:

کتاب همسایه‌ ها را بهار سال ۱۳۴۵ در اهواز به پایان رساندم. بخشهایی از آن به عنوان بخشی از رمان منتشر نشده همسایه‌ها در سالهای ۴۶ به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال ۱۳۵۳ که امیرکبیر بطور کامل چاپ و منتشرش کرد.

درباره کتاب همسایه ها

اگر بگوییم همسایه‌ ها یک رمان خوب است، بهتر و مهم‌تر از این است که بگوییم بهترین رمان فارسی است؛ چنان‌ که هست.

– بهاءالدین خرمشاهی

نمی خواستم  معرفی این کتاب را بنویسم! نوشتن از کتاب همسایه ها به معنی این بود که من باید از دنیایی که احمد محمود خلقش کرده بود بیرون بیام و من نمی خواستم که اینجوری بشه.

این اولین کتابی بود که از احمد محمود میخوندم. و باید بگم دارم میرم که بقیه ی آثارش رو بخونم. مدام خودم رو سرزنش میکنم که چی شد زودتر سراغ آثارش نرفتم؟

محمود تو همسایه ها براتون یه دنیا ترسیم میکنه با تمام جزییات، کوچکترین و ریزترین جزییاتی که به چشم هر کسی نمیاد. و بعد شما رو وارد این دنیا میکنه تا با صدها شخصیت این کتاب اشنا بشید.

یه جورایی منو به یاد سریال «وست ورلد – west world » انداخت. شما وارد دنیایی میشید که حضور درش یه رویاست.

حالا شما هم یک همسایه اید. همسایه ای که دیده نمیشه ولی وارد دنیای همسایه ها شده و میتونه از نزدیک به زندگی تک تک پرسوناژها سرک بکشه. و جالبتر از همه روند شکل گیری شاکله ی سیاسی و اجتماعی شخصیت اصلی داستانه.

قسمت هایی از متن کتاب

بس که وعده شنیدیم، وعده دونمون دراومد. هرچه بیشتر فلاکت می کشیم، بیشتر به اون دنیا حواله مون میدن.

کتاب برایم دنیای تازه ای است. حرفهای تازه و کارهای تازه. همچین جذب نوشته های کتاب میشوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکانند، حالی ام نمیشود. مثل آدم تشنه ای که به آب رسیده باشد هر جمله برایم شده است یک جرعه آب گوارا. آب خنک، صاف و زلال که به ام جان میدهد.

صدای کسی را می شنوم.
“تو خالدی؟”
سر بر می گردانم. کوتاه است و پهن. بازوهاش مثل قلوه سنگ است. نگاهش مثل آتش می سوزاند.
“رد کن بیاد.”
در می مانم که چه باید بکنم. حالی ام می کند.
“برات رختخواب آوردم، دو چوغ رد کن بیاد.”
ته جیبم را می گردم. دو تو مانی مچاله شده ای می گذارم کف دستش. قالیچه را و پتو را و متکا را می زنم زیر بغل و می روم تو انفرادی. تو هر گره قالیچه ی نخ نما شده، بوی پدرم و بوی توتون پدرم خانه کرده است. پهنش می کنم. متکا را می گذارم و دراز می کشم. صورتم را به قالیچه می مالم. دلم می خواهد گریه کنم. متکای مادرم است. گونه هام را تو متکا فرو می کنم و بو می کشم. بغض دارد خفه ام می کند. کافی است کسی صدام کند و بام حرف بزند که گریه سر بدهم. هیچ وقت اینقدر دلم نازک نبوده است. انگار گیس مادرم پخش شده است رو متکا. انگار پدرم رو قالیچه نشسته است و سیگار می پیچد. صدای غمناک پدرم را می شنوم. از دور دست ها، از بن چاه.

انگار لاشه گوسفندى را که به نشپیل قصابی آویزان کرده باشی دست هایم آویزان می شوند. گردنم زود خسته میشود. حس می کنم که خون دارد تو کاسه ی سرم جمع میشود باز سرم را بالا می گیرم باز گردنم خسته می شود. خون مثل دریا تو کاسه سرم موج می زند دارم خفه می شوم ناگهان مثل لوله آفتابه یکهو از سوراخ های دماغم خون بیرون می زند…

در بخش دیگری از رمان همسایه ها می خوانید:

باز فریاد بلورخانم تو حیاط دنگال می پیچد. امان آقا، کمربند پهن چرمی را کشیده است به جانش. هنوز آفتاب سرنزده است. با شتاب از تو رختخواب می پرم و از اتاق می زنم بیرون. مادرم تازه کتری را گذاشته است رو چراغ. تاریک روشن است. هوا سرد است. ناله ی بلورخانم حیاط را پر کرده است. نفرین و ناله می کند. مرده ها و زنده های امان آقا را زیر رو می کند. بعد، یکهو در اتاق به شدت باز می شود و بلورخانم پرت می شود بیرون. چند تا از همسایه ها، جلو اتاق شان ایستاده اند و دست ها را رو سینه ها گره کرده اند. تمام تن بلورخانم پیداست. یقین باز تنکه نپوشیده است. یکبار که تو کبوترخانه بودم و نمی دانست که تو کبوترخانه هستم، به زنها گفت: – کش تنکه به کمر آدم جا میندازه و تازه اینطور بهتره. آدم همیشه حاضر به یراقه. امان آقا از اتاق هجوم می آورد بیرون و بلورخانم را می کوبد. من، حوض وسط حیاط را که خزه بسته است. دور می زنم و می روم کنار کبوترخانه می ایستم و بلورخانم را نگاه می کنم که نفرین می کند و زیر تسمه پیچ و تاب می خورد. تسمه، رو ران های بلورخانم جا انداخته است …

be05d32c3631e06abe05d32c3631e06aSnapinsta.app 1080 264193513 393403722528923 833718455593765408 n 800x1000 1

۲.کتاب شوهر آهو خانوم

در رمان “شوهر آهو خانم”، نوشته‌ی علی محمد افغانی، داستان مردی را به تصویر می‌کشد که زنی باوفا دارد، اما در نانوایی‌اش با زنی زیبا آشنا می‌شود و به او شیفته می‌شود. این داستان، با وجود تکراری بودن آن، در زمینه‌ی تحولات سنتی به مدرنیته در جامعه امروزی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

در این رمان، نویسنده با ظرافت قلم و تخیل بسیار، به تصویر کشیدن محیطی که زن ایرانی در آن برای حضور در عرصه‌ی جامعه با مسائلی مواجه است که برای برخورد با آن‌ها نیازمند اندیشه و تفکر است، پرداخته است. وی با توصیف واقعیت‌های تلخ و ناگواری‌هایی که در این محیط وجود دارد، موفق به شکل دادن یک داستان جذاب و روان شده است.

در کل، رمان “شوهر آهو خانم” با زبانی آزاد و ظریف، به تصویر کشیدن دنیای پر از ناامیدی و ناامنی است که در آن زنان ایرانی به دلیل فضای مردسالارانه، با مشکلاتی مواجه هستند. این کتاب یکی از آثار جذاب و ماندگار علی محمد افغانی است که به دلیل شیوه‌ی نگارش و محتوای بسیار پرمغزش، قابلیت توصیف بهتر و بیشتر را دارد.

داستان شوهر آهو خانم

رویدادهای رمان در کرمانشاه و از سال 1313 شروع می‌شود. سیدمیران سرابی، مرد میانسال و موفقی است که بعد سال‌ها، حال به رئیس صنف نانوایان کرمانشاه منصوب شده است. او مردی مذهبی، ملاحظه کار و متینی است و زنی بسیار باوفا به نام آهوخانم دارد. کانون خانوادگی سیدمیران گرم است، زیرا آهو همیشه در طول زندگی هم پا و یاور او بوده و در واقع موفقیش در رسیدن به صنف نانوایان را به کمک‌های همسرش مدیون است.

روزی او در مغازه‌اش نشته بود که زنی با زیبا برای خرید نان وارد می‌شود، همین نگاه نخست ذهن سید‌میران را به خود مشغول می‌کند. زن که هما نام دارد، فردای همان روز دوباره به نانوایی او می‌آید، اما این‌بار سید‌میران سر صحبت را با او باز می‌کند. هما از زندگی سختش برای او می گوید، از این‌که چه طور از زندگی با همسر قبلی‌اش رو برگردانده و در حال حاضر به مدت سه ماه است که در خانه حسین خان ضربی زندگی می‌کند.

شوهرآهو برای سر گوش آب دادن و فهمیدن وضعیت هما به خانه حسین خان که مطرب مجالس عروسی و بساط عیش و نوش است، می‌رود. گفتگو بین این دو طولانی می شود، در پایان مطرب رو به سید‌میران می‌کند و می‌گوید: «هر کسی با این زن ازدواج کند‌ بدبخت می‌شود، این زن فقط به درد رقاصی می‌خورد.» با این حال، سیدمیران نمی‌تواند از فکر هما بیرون بیاید، پس به او پیشنهاد می‌دهد که مستاجر خانه‌اش شود. هما این را می‌پذیرد و سیدمیران برای حفظ آب رویی و حرف مردم، بهانه طلاق شوهر و اینکه پیش‌نماز مسجد هما را به او سپرده، زن را به خانه خود می‌آورد. زمان حضور هما در خانه میران به درازا می‌کشد، در این بین نیز آهوخانم به هویت هما پی برده و بیشتر به این نتیجه رسیده است که سی‌ میران دیگر آن آدم قبلی نیست. بحث و جدل‌های فراوان آهوخانم و میران باعث می‌شود، میران هما را صیغه کند. هما نیز بیکار ننشسته و از افسون و عشق آتشین میران نسبت خود استفاده کرده و از او می‌خواهد که عقدش کند. سیر میران که عشق، عقلش را کور کرده و بی‌آنکه سخنان بزرگان و دوستان خود را گوش دهد، پیش چشم همه آهو خانم را بی‌ارزش کرده و هما را زن خانه معرفی می‌کند. از این پس، آهو خانم خود را زن زیادی می‌داند، ولی همچنان در خانه میران با ذلت زندگی کرده و حتی به او وفادار است. هما، زن سرکش و هوس‌ران داستان در بیرون از چارچوب خانواده، شروع به ریخت و پاش، مهمانی رفتن، شراب خوردن، رقصیدن و زندگی آزادانه با دوستان خود می‌کند. همچنین هما متوجه می‌شود که نمی‌تواند بچه دار شود.

سه سال از زمان آمدن هما به خانه میران می‌گذرد، همه چیز تغییر کرده، آهوخانم شاهد ویران شدن شوهر و زندگی چهار فرزندش است، به همین دلیل به روستای سراب می‌رود. سید‌میران نیز به دلیل ولخرجی‌های هما، مقروض شده، حتی کار به جایی کشیده که در حال از دست دادن مغازه و خانه‌اش است. ریاست صنف نانوایان را از دست می‌دهد و به دلیل قرض، خانه‌اش را نیز می‌فروشد و برای کار و زندگی جدید قصد سفر به تهران می‌کند. آهو خانم از رفتن سید‌میران با خبر می‌شود، حال که در او تحولی درونی شکل گرفته، به دنبال شوهر می‌رود و او را به هر نحوی به خانه باز می‌گرداند. خبر می‌رسد که هما با راننده‌ای که از عشاق قدیمی‌اش بود، گریخته است. حال سید‌میران که تمام این وقت با دلش راه رفته، به شدت ابراز پشیمانی می‌کند. آهو خانم که همچنان وفادار و بردبار است و سعی در بازگشت به شرایط قبل دارد.

بخشی از کتاب شوهر آهو خانم

از روی استفهام و با چشمانی اندک گرد شده به نقره نگاه کرد. مثل آن‌که بپرسد: این زن کیست همراه او؟ خیر است انشالله. اما نگاه زن همسایه نیز کمتر از او تعجب انگیز نبود. یک حس باطنی و ناخودآگاه خانم خانه را از ماجرایی ناخوشایند یا لحظه‌های شوم با خبر کرد. به سرعت برنجش را گرم و کارها را گرد آوری کرد. دست‌ها را با حوله پاک کرد تا نزد شوهرش برود ببیند آن زن کیست؟ غریبه است یا آشنا؟ مسافر است یا مهمان؟

چکاره و چه پیشه است و در هر حال وظیفه‌ی مهمان داری خود را که کدبانوی خانه بود آنطور که باید انجام دهد. نقره در پناه دیوار دزدانه خود را به زیر زمین رساند. خود سید میران پیش از آنکه زنش از در آشپزخانه خارج شود آنجا ظاهر شد:

این آبدار خانه کلیدش کجاست؟ او رنگش تغییر کرده بود. از چشم‌های آهو پرهیز می‌نمود و هنگام گفتن این کلمات دو سه بار ابرویش پرید.

آهو با عجله به اتاق نشیمن رفت، دست کلید کوچکی رو از گًل میخه برداشت و مطیعانه به او داد: با اتاق آبدار خانه چی کار داری؟ این زن همراه تو کی بود؟

مرد در حالی که پایش را برای پاک کردن گل کفش به چوب در آشپزخانه می‌مالید، بی‌آنکه یاری نگاه در چشمان زنش داشته باشه گفت:

یکی از بندگان فراوان خدا. یک عترت ویلان مانده و بی پناه از شوهرش طلاق گرفته و چون جا و مکانی زیر سر ندارد دو سه شبی اینجا مهمان توست، تا بعد چه پیش آید. شوهر یا کسانش برای بردنش خواهند آمد. زن ساده دلم از روی غم‌خواری ندا داد: اه، واه بنده خدا، اسمش چیست؟ زن کیست؟ آیا من خود او یا شوهرش را دیده بودم؟ نکند زن حاجی ملایری خمیرگیر دکان است که می‌گفتی دائماً با هم در کشمکش طلاقن و به علت آنکه شوهرش به او خرجی نمی‌دهد از تو خواهش کرد بود چیزی از مزدش را همیشه پیش خودت نگاه داری و هفته به هفته به او بدهی؟

نقد کتاب شوهر آهو خانم

کاوش و مطالعه داستان‌ها و رمان‌هایی که زندگی مردم را در منطقه‌ یا دورانی خاص منعکس می‌کند، فرهنگ عامه و اعتقادات جامعه را نشان می‌دهد. فرهنگی که در این داستان‌ها نمایش داده می‌شود از آشنایی و زندگی علی محمد افغانی با محیطی است که داستان را شکل می‌دهد، بنابراین رمان شوهر آهو خانم که منعکس کننده سبک زندگی و وضعیت اجتماعی مردم ایران در دوره رضاخان است، همچنین اطلاعات دقیق‌تری را از زندگی خانوادگی، نوع نگاه مردم به روابط اجتماعی در هسته جامعه به ما می‌دهد. اطلاعات در رمان نشان دهنده موقعیت زنان در جامعه‌ای مرد سالارانه است.

در نگاه اول، به نظر می‌رسد که این رمان قصد دارد مکان‌های گمشده زن ایرانی را بازسازی و حق و حقوق نقض شده لو را از طریق گفتمانی مردانه اصلاح کند. حتی برخی نظر بر این دارند که رمان به نوبه خود نوعی بیانیه برای زنان ایرانی و اولین تلاش جنبش فمینیستی ایران در ادبیات فارسی است. اتخاذ ساختارگرایی به درون شواهد درونی، ممکن است ایدئولوژی و معنی پنهانی که متن را در بر می‌گیرد، رمزگشایی کنند. بنابراین، بر اساس این رویکرد، رمان شوهر آهو خانم به شدت تحت تاثیر گفتمان روانشناسی قرار می‌گیرد.

زن ایده‌آل داستان، شخصیتی محروم بدون هیچ گونه ویژگی اجتماعی و پویاست. او در واقع تصویری صریح از همسر خانه یا مظهر از گفتان سنتی است. گفتمان روانشناختی غالب این رمان از این زن منفعل حمایت می‌کند که از هر قاعده‌ای در موقعیت‌های داستان اطاعت می‌کند. شخصیت دیگر داستان زنی به اسم هماست که به عنوان تهدیدی جدی برای دنیای امن تحت کنترل گفتمان مردانه به حساب می‌آید، زیرا او می‌خواهد از نقش‌های سنتی بیرون بیاید و خواستار حداقل آزادی اجتماعی و مدنی است. او کاملا بر عکس زن سنتی داستان یعنی آهوخانم است. ایدئولوژی غالب کتاب به عنوان معمار نظم اجتماعی هرگز نمی‌تواند بر تجاوز و نقض جریان‌های مدرنیستی پایبند باشد و شخصیت سرکوبگر (زن دوم) را خنثی کند. علی محمد افغانی در گذار جامعه سنتی به مدرن، همچنان علاقه‌مند به سنت است، به ویژه در پایان داستان که این زن سنتی که می‌ماند.

نقطه قوت رمان را می توان تصویرسازی دقیق از افراد گرفته تا رویدادها، اشاره کرد. شخصیت‌های  کتاب به خوبی پرورش یافته و مخاطب با آنها همزادپنداری می‌کند. با این حال، هدف اصلی افغانی برای اعمال رهنمودهای رمانتیک در کتاب شوهر آهو خانم، نشان دادن سطح بالایی از احساسات در افراد است که در شخصیت‌های اصلی نمایان می‌شود. نویسنده به طور گسترده به بررسی درونی و نوع تفکر آن‌ها پرداخته که نتیجه‌اش انسجام داستانی بالا در رمانی قطور یا جزییات فراوان است.

نگاهی کوتاه به زندگی علی محمد افغانی، نویسنده شوهر آهو خانم

علی محمد افغانی در خانواده‌ای فقیر در کرمانشاه و سال 1304 متولد شد. وی در خانواده‌ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. دوره متوسطه را در زادگاهش تمام کرد، سپس برای گرفتن کمک هزینه و مسکن، به تهران آمده و وارد دانشکده افسری شد. بورس تحصیلی به آمریکا را به دلیل هوش بالا گرفت و در همان جا با ادبیات ملل و رمان‌نویسی آشنا شد. دو ماه از ازدواجش نگذشته بود که در هنگام بازگشت از آمریکا در سال 1333، به اتهام عضویت در حزب توده تویط ماموران نظامی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. تا انقلاب 1357 در زندان ماند و به گفته خودش در زندان بود که رمان شوهر آهو خانم را به رشته تحریر در آورد. این کتاب اولین رمان واقعی به زبان فارسی بود که در سال 1340 منتشر و فورا از سوى انجمن کتاب ایران به عنوان بهترین رمان برگزیده شد. همچنین به دلیل استقبال بسیار بالا از رمان، فیلمی نیز با همین نام به کارگردانی داوود ملاپور و بازیگری مهری ودادیان در سال 1347 ساخته شد.

بعد از آزادى از زندان کتاب «شادکامان دره قره‌سو» را نوشت، اما به اندازه شوهر آهو خانم مطرح نشد. سپس 10 سال چیزى ننوشت و برای تأمین هزینه‌های مالی در شرکت ژاپنى مشغول به کار شد. یکی از دلایل کم کاری او را می‌توان فضای نامناسب رژیم وقت دانست.  با این حال، علی محمد افغانی در سال‌ها بعد، کتاب‌های دیگری نیز نوشت، ولی هیچ کدام اعتبار کتاب شوهر آهو خانم را نداشتند. سپس، افغانی به آمریکا مهاجرت کرد و در همان‌جا زندگی‌نامه خود را به زبان انگلیسی منتشر کرد

293021829 583324476653846 537751662969951288 n

برای ثبت سفارش و خرید رمان های همسایه ها و شوهر آهو خانوم روی لینک های زیر کلیک نمایید

 

کتاب همسایه ها بدون سانسور اثر احمد محمود

کتاب شوهر آهو خانوم | علی محمد افغانی | انتشارات نگاه نو | بدون سانسور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *