کتاب تئوری انتخاب ترجمه دکتر علی صاحبی نشر سایه سخن
600,000 تومان قیمت اصلی: 600,000 تومان بود.370,000 تومانقیمت فعلی: 370,000 تومان.
او مرا عصبانی کرد و من او را زدم!» چقدر این جمله را از اطرافیان خود شنیدهاید؟ چقدر خودتان این جمله را به کار میبرید؟ آیا شما هم جز آن دسته از افرادی هستید که معتقدید عوامل بیرونی کنترل زندگی ما را به دست گرفتهاند؟ یا فکر میکنید همه چیز به درون و انتخابهای ما بستگی دارد؟ ویلیام گلاسر جز دسته دوم بود. او تلاش کرد در دنیایی که بسیاری از روانپزشکان، علت رفتار انسانها را به عوامل بیرونی نسبت میدادند، بر خلاف جریان آب شنا کند و نتیجه این تفکر را در اثر مهمش، تئوری انتخاب به جهانیان عرضه کرد. در این یادداشت نگاهی به کتاب تئوری انتخاب میاندازیم، تفاوتهای آن را با نظریههای دیگری که با رفتار مرتبط هستند بررسی میکنیم و با اصول و چهارچوب فکری ویلیام گلاسر و همچنین زندگی او آشنا میشویم.
برای توضیحات بیشتر در مورد کتاب به پایین صفحه بروید و برای ثبت سفارش از هشتگ کتاب روی دکمه افزودن به سبد خرید کلیک کنید
خرید کتاب با ترجمه روان از بهترین ناشران
با ترجمهای روان و دقیق، معنای واقعی کتابو تجربه کن!
ارسال رایگان برای سفارشات بیشتر از ۶۰۰ تومان
ارسال بصورت پست پیشتاز به سراسر ایرانِ جان
دکتر گلاسر معتقد است که تمام رفتارهای انسانها بر اساس انتخابهای آنان به وجود میآید. در حقیقت هر انسانی با هر انتخابی که در زندگی میکند در تلاش است تا به ارضای یکی از این پنج نیاز اساسیاش بپردازد:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق
- نیاز به قدرت (موفقیت و ارزشمندی)
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح
تئوری انتخاب بر کنترلی که هر فرد بر احساسات و رفتار خود دارد، تاکید میکند. به این ترتیب میتوان به این نتیجه رسید که اگر ما به تئوری انتخاب معتقد باشیم، مسئولیت زندگی خود را به صورت تمام و کمال قبول میکنیم و این مسئولیت پذیری برایمان آزادی به همراه دارد. اما پیش از اینکه این مبحث را باز کنیم، لازم است تا نکاتی را مرور کنیم و به فهم مشترکی از آن برسیم.
چه چیزهایی ما را به پذیرفتن تئوری انتخاب ترغیب میکند؟
برای اینکه درک کنیم این نظریه چطور کار میکند لازم است تا پیش از آن نکاتی را مرور کنیم که ما را به درک مشترکی از این موضوع میرساند. اگر بپذیریم که تمام رفتار و اعمال ما، برای ارضای این پنج نیاز اساسی ما انجام میشود، بنابراین میتوانیم قبول کنیم که ما بر اعمالمان کنترل کامل داریم.
گذشته چگونه بر انتخاب امروز ما تاثیر میگذارد؟
بسیاری اوقات، ممکن است خواسته یا ناخواسته علت مشکلاتمان را به گذشتهمان ربط دهیم. البته ما نمیتوانیم تاثیر گذشته و حتی دوران کودکی را بر شخصیت و زندگی امروز ما انکار کنیم، اما این گذشته نباید تبدیل به زندانی برای ما شود، چرا که مرور گذشته دردناک ما، کمکی به بهبود حال ما نمیکند. علاوه بر این ما میتوانیم بازتابی از مشکلات روانشناختی را در روابط عاطفی ببینیم. درک و پذیرش این موضوع میتواند به ما کمک کند تا قدمی برای بهبود روابط و همچنین بهبود حالمان برداریم.
رابطه میان تئوری انتخاب و ارتباط ما با دیگران چگونه است؟
ما فقط میتوانیم روی اعمال و احساسات خود کنترل داشته باشیم. تمام آنچه که به دیگران میدهیم یا از آنها دریافت میکنیم، اطلاعات است. اما این انتخاب ما است که با این اطلاعات چگونه برخورد کنیم. در عین حال همه ما افرادی هستیم که به داشتن حداقل یک رابطه سالم و رضایتبخش نیاز داریم. کنترل بیرونی، توان رضایتمندی از روابط را از ما میگیرد و جدایی انسانها از روابط سالم سرمنشا مشکلات بسیاری است.
ما چطور میتوانیم روابط سالمی بسازیم؟
این پرسش احتمالا مهمترین پرسشی است که لازم است از خودمان بپرسیم و به دنبال پاسخش باشیم، ما چطور میتوانیم روابط سالمی بسازیم؟
در روانشناسی که بر اساس تئوری انتخاب پیش میرود، هفت عادت مراقبتی جایگزین عادات کشنده شدهاند. این عادات عبارتند از:
- حمایت کردن
- تشویق کردن
- گوش دادن
- پذیرش
- اعتماد کردن
- احترام گذاشتن
- گفتگو برای حل اختلافات
اگر رابطهای که ما با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و یار عاطفیمان برقرار میکنیم بر اساس این هفت عادت شکل گرفته باشد، تبدیل به یکی از همان روابط سالمی میشود که نیاز اساسی بشر امروز است. حال ممکن است از خود بپرسید چطور میتوانیم این رابطه را نابود کنیم؟ این کار به راحتی و با هفت عادت کشندهای که نام میبریم، انجام میشود:
- انتقاد کردن
- سرزنش کردن
- شکایت کردن
- غرغر کردن
- تهدید کردن
- تنبیه کردن
- باج دادن برای کنترل دیگران
ماشین رفتار چیست؟
ماشین رفتار یکی از موارد مهمی است که در کتاب تئوری انتخاب مطرح میشود. برای آشنایی با این مفهوم باید به یکی از اصول اساسی این نظریه رجوع کنیم: تمام آنچه که ما انسانها انجام میدهیم، رفتار است. ما از لحظهای که متولد میشویم تا زمانی که از دنیا میرویم، رفتار میکنیم. تمام رفتارهای ما از این چهار مولفه اصلی و به هم پیوسته یعنی عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل میشود.
تمثیل ماشین رفتار به ما در درک این موضوع کمک میکند: اگر رفتارمان را مانند یک ماشین درنظر بگیریم که چهار چرخ دارد، دو چرخ جلویی، عمل (راه رفتن، خندیدن، فریاد زدن، حرف زدن و …) و فکر (تحلیل کردن، استدلال کردن، خیالپردازی و …) هستند. همان دوتایی که کنترلشان در اختیار ما انسانها است. دو چرخ عقبی که تحت تاثیر دو چرخ جلو هستند، احساسات (غم، شادی، ناامیدی و…) و فیزیولوژی (عرق ریختن، لرزش بدن، سردرد و …) نام دارند. ما فکر میکنیم و دست به عمل میزنیم، احساسات ما و همچنین فیزیولوژی ما نیز تحت تاثیر رفتار ما، تغییر میکند.
اگر ما انتخاب کنیم که به مرور خاطرات خوبمان بپردازیم یا کاری را انجام دهیم که از آن لذت میبریم، احساساتمان نیز تغییر میکند و در نتیجه آن، فیزیولوژیو حالت بدن نیز تغییر میکند.
چه تفاوتی میان تئوری انتخاب و دیگر نظریههای رفتاری وجود دارد؟
حال که با مفاهیم کلی تئوری انتخاب آشنا شدیم، بد نیست اگر به تفاوتی بپردازیم که میان این نظریه و نظریههای دیگر رفتاری وجود دارد:
در تئوری انتخاب اصل مهمی وجود دارد و آن این است که ما تنها و تنها مسئول اعمال و رفتار خودمان هستیم. این اصل به ما میآموزد که ما نمیتوانیم مالک دیگران باشیم و آنان را کنترل کنیم.
اما اگر نگاهی به بسیاری از نظریههای رفتاری دیگر بیندازیم متوجه میشویم که بسیاری از آنها بر اساس اصل کنترل کردن پیش میروند. سادهترین مثالی که میتوان برای روشن شدن این موضوع مطرح کرد، مکانیزمهایی است که بر اساس تشویق و تنبیه پیش میروند و به دیگران این حق و ظیفه را میدهند که افراد را کنترل کنند. حال این سوال پیش میآید که آیا کنترل بیرونی میتواند تاثیرگذار باشد؟
البته تاثیرگذاری کنترل بیرونی را نمیتوان انکار کرد اما نباید فراموش کرد که این تاثیرگذاری کوتاه مدت است. اگر کودکی به دلیل تشویق و پاداشی که از دیگران دریافت میکند، دست به انجام کارهای خوب بزند، به محض قطع شدن تشویق از کار خوبش دست میکشد.
نباید فراموش کرد که کنترل بیرونی، همیشه با اهداف پلید انجام نمیشود. گاهی اوقات نیت خیری پشت آن پنهان است. اما این خیرخواهی نابجا میتواند در نهایت به عدم مسئولیتپذیری در افراد مختلف منجر شود.
مسئولیت پذیری یا مسئولیت گریزی؟
برای درک بهتر این مبحث میتوانید به مثلث کارپمن مراجعه کنید. استیون کارپمن در این مثلث منطق روابط انسانی را توضیح میدهد. این مثلث سه نقش اما دو بازیگر دارد. کسی که در نقش قربانی فرو میرود و حاضر به پذیرش مسئولیت خود و اعمال نیست. کسی که در نقش جلاد یا آزارگر ظاهر میشود و در پی کنترل کردن دیگران است و کسی که نقش ناجی را بازی میکند؛ با ظاهری خیرخواهانه وارد بازی میشود و در تلاش است تا کنترل افراد را در دست بگیرد. اما آیا راهی برای خروج از این مثلث نیز وجود دارد؟
مثلث تد در سال ۲۰۰۳ به عنوان شیوهای برای خروج از مثلث کارپمن طراحی شد. این مثلث که به نام مثلث قدرتدهی یا قدرت پویا (TED) معروف است، بیان میکند که شفای حقیقی نه در تغییر وضعیت بین نقشها، که در تحول در نقشها است. نقش قربانی به نقش خلاق تبدیل میشود و تمرکزش را بر «آنچه میخواهم» متمرکز میکند. بنابراین در هنگام بروز مشکلات نیز میتواند انتخاب کند و به دنبال راه حل باشد. نقش ناجی به نقش مربی تبدیل میشود. کسی که در عوض ماهی دادن، ماهیگیری را آموزش میدهد و نقش جلاد نیز باید به نقش چالشگر تغییر کند. کسی که با ایجاد تنش پویا و حرکت، به قربانی کمک میکند تا از نقشش خارج شود.
ویلیام گلاسر که بود؟
ویلیام گلاسر، روانشناس مشهوری که خلاف جریان آب شنا کرده بود، ۱۱ مه ۱۹۲۵ در کلیولند اوهایو متولد شد و در ۲۳ اوت ۲۰۱۳ در سن ۸۸ سالگی چشم از دنیا فروبست. او ابتدا در رشته مهندسی شیمی تحصیل میکرد اما به دلیل علاقهای که داشت به روانشناسی روی آورد و در سال ۱۹۴۹ لیسانس روانشناسی بالینی و در سال ۱۹۵۳ و دکترای روانپزشکی گرفت. ویلیام گلاسر در مشاوراتش، در حین کار و همچنین مطالعاتش به مواری مانند انتخاب و مسئولیتپذیری شخصی توجه میکرد و نتیجه سالها فعالیتش را در این زمینه در کتاب تئوری انتخاب عرضه کرد.
اگر قصد خرید کتاب های روانشناسی و خرید کتاب های توسعه فردی را دارید این کتاب را حتما در لیستتان بگذارید و حتما آن را مطالعه نمایید برای ثبت سفارش در همین صفحه روی دکمه افزودن به سبد خرید کلیک کنید

leila –
از سری کتاب هایی هس که قبل از ازدواج باید خوند
HENGAME –
اعتقاد دارم که این کتاب بر مبنای چارچوبی انقلابی ارائه شده که بیان میکنه تمام رفتارهای انسان با هدف، و از درون خودش سرچشمه میگیره تا پنج نیاز اساسی رو برآورده کنه: بقا، عشق و تعلق (مهمترین نیاز)، قدرت، آزادی، و تفریح.
دکتر گلسر معتقده بیشتر رنجهای روانی ناشی از تلاش برای کنترل دیگران یا تحت کنترل بودن هست، و جایگزین کردن این کنترل بیرونی رو با انتخاب درونی به آزادی شخصی و روابط سالمتر ارتباط میده.
مفاهیم کلیدی کتاب شامل «دنیای باکیفیت» (تصاویر ذهنی افراد از خودشون، زندگی ایده ال و افراد ایده ال و تجربیات مطلوبی که در این زندگی میخوان)، «سیستم مقایسهای» (ارزیابی شرایطی که داریم با شرایطی که میخوایم داشته باشیم)، و «رفتار کلنگر» هست که شامل عمل، تفکر، احساس و فیزیولوژی میشه.
احساساتی مانند افسردگی یا خشم، بهعنوان رفتارهای انتخابشده برای مدیریت نیازهای برآوردهنشده در نظر گرفته میشن. یعنی شخص در زمانی که با شرایطی روبرو میشه که تصویرش از دنیای کیفیش با چالش بیرونی مواجه میشه، تصمیم میگیره به جای تغییر دادن این تصویر در ذهن خودش، یا پیدا کردن راه حل یا اشخاص بهتر، خودش رو عصبانی یا افسرده کنه با این توجیه که پیدا کردن یک شخص جدید خیلی سخت تر هست تا اینکه خودت رو افسرده کنی و صرفا توجهی که میخوای رو از سمت اطرافیانت بدست بیاری (مثال: ببینین من چه قدر بدبختم، برام دلسوزی کنین)
کتاب تأکید میکنه که نمیتونی (نباید) دیگران رو کنترل کنی و فقط رفتار خودت رو میتونی تغییر بدی (تنها چیزی که موظف به انجامش هستی در هر شرایطی)
برای من این کتاب ارتباط نزدیکی با آموزش های رواقی گری (stoicism) داره که این کتاب دید جدیدی رو بهش اضافه میکنه. مسئله سکس، یکی از پر تکرار ترین صحبت هایی هست که دکتر گلسر بهش میپردازه و متاسفانه چون ما در مملکت اسلامی زندگیمیکنیم نمیشه بهش آزادانه و صادقانه پرداخت.
نقاط قوت کتاب: روش های آموزش داده شده، بسیار کاربردی هستن و متمرکز بر رابطه های انسانی. کتاب بعد احساس و منطق رو کاملا کنار همدیگه قرار داده و مکمل هم میدونه. بیماری های روانی رو ساده سازی کرده، به این معنی که اجازه نداده شخص باور کنه چون بیماری ذهنی داره، پسدیگه نمیشه کاری کرد براش.
نقاط ضعف: شواهد علمی کتاب محدود هستن. برای فرهنگ ما زیاد نمیشه بهشون اتکا کرد چون این نوع روابط از نظر قانونی جرم محسوب میشن و اگر هم دیده بشه، کسی نمیتونه خیلی آزادانه یا صادقانه درباره شون حرف بزنه یا پیش مشاور بره (نظر شخصی هست) و از طرفی نادیدهگرفتن عوامل بیرونی مثل فقر تو کتاب مشهوده. متاسفانه یا خوشبختانه ما در دورانی زندگی میکنیم که چه قبولبکنیم و چه نکنیم، پول و مادیات و ارتباطاتی که منجر به افزایش قوت اجتماعی افراد میشه، بسیار در وضعیت سلامت جسمی و فکری افراد موثر هست (شاید حتی موثرترین)