

کتاب نان و شراب اثر اینیاتسیو سیلونه
160,000 تومان
معرفی کتاب نان و شراب
کتاب نان و شراب داستانی از اینیاتسیو سیلونه است این داستان درباره زندگی دهقانان فقیر ایتالیا است که در دوران حکومت موسولینی در دنیایی از عقاید خرافی غرق شدهاند.
اگر اولين بار است که از هشتگ کتاب سفارش مي دهيد هزينه ارسال تان را مهمان ما هستيد و ارسال شما رايگان ميباشد .
براي توضيحات بيشتر در مورد کتاب به پايين صفحه برويد و براي خريد روي دکمه افزودن به سبد خريد کليک کنيد
در انبار موجود نمی باشد

ارسال رایگان برای خرید اول شما
با افتخار هزینه ارسال اولین سفارش کتاب تان را مهمان ما هستید !
خرید کتاب با ترجمه روان از بهترین ناشران
لذت خرید کتاب با ترجمه ای روان از بهترین ناشران را با ما تجربه کنید
درباره کتاب نان و شراب
نان و شراب که برگرفته از ماجراهای دوران زندگی خود اینیاتسیو سیلونه است، از زندگی دهقانان فقیر ایتالیا میگوید.
او با زبان شیرین و با کمک طنزهایی لطیف از عادتها، رسوم و عقاید خرافی آنان صحبت میکند. آنان زندگی سختی را از سر میگذرانند. ضعفشان حتی به آنها اجاره نمیدهد که درباره حمله یا قیام علیه دولت فکر کنند و در این هنگام که کلیسا نیز، به طور رسمی حمایت خودش را از دولت علنی کرده است.
قهرمان داستان میفهمد که کاری سخت در پیش دارد و سخت تلاش میکند تا اوضاع را تغییر دهد. دیدار او و یکی از دوستانش، از یکی از استادان قدیمی، و ماجراهایی که بعد از آن رخ میدهد، ماجراهای کتاب را رقم میزند. آنان به دیدار دن بنهدتو کشیش برجستهای رفتهاند که چون از دولت طرفداری نکرده است، او را از کار بیکار کردند و خانهنشین شده است.
کتاب نان و شراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام دوستداران ادبیات داستانی جهان و علاقهمندان به مطالعه رمانهای تاثیرگذار از خواندن کتاب نان و شراب لذت میبرند.
درباره اینیاتسیو سیلونه
اینیاتسیو سیلونه ۱ مه ۱۹۰۰ در ایتالیا به دنیا آمد. او دوران کودکیاش را در فقر سپری کرد و در زلزله سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر و مادر و پنج برادرش را از دست داد. در سال ۱۹۲۱ به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و مبارزه علیه دولیت فاشسیت موسولینی را آغاز کرد. اما چند سال بعد در ۱۹۲۷ به شوروی سفر کرد و این سفر باعث شد تا تغییر کند. با مشاهدات عینی که از کمونیسم به دست آورد، راه دیگری در پیش گرفت.
از میان آثار اینیاتسیو سیلونه میتوان به کتابهای فونتامارا (۱۹۳۱)، نان و شراب (۱۹۳۷)، مدرسه دیکتاتورها یا مکتب دیکتاتورها (۱۹۳۸)، دانه زیر برف (۱۹۴۰)، خروج اضطراری (۱۹۵۱)، یک مشت تمشک (۱۹۵۲)، ماجرای یک پیشوای شهید، راز دل لوکا و روباه و گلهای کاملیا اشاره کرد. او ۲۲ اوت ۱۹۷۸ چشم از دنیا فروبست.
در بخشی از کتاب نان و شراب میخوانیم :
دن پیچیریلی نسبتاً فربه است و پیداست که خوشخوراک و پرخور است و قیافهای گشاده و بشاش دارد. در توجیه تأخیر خود میگوید که مجبور بوده است نوشتن مقالهای را برای روزنامه اسقفنشین به اتمام برساند، و سپس به گفته میافزاید: عنوان مقاله بلای عصر ما است.
دن بنهدتو از او میپرسد: لابد مقالهای راجع به جنگ و راجع به بیکاری نوشتهای؟
دن پیچیریلی به سردی جواب میدهد: اینها مسائل سیاسی است. روزنامه اسقفنشین منحصراً درباره مسائل روحانی بحث میکند. بههرحال از جنبه روحانیت محض، بلای عصر ما به عقیده من بیعصمتی در طرز لباس پوشیدن است. مگر عقیده شما همین نیست؟
دن بنهدتو همچنان که در چشمان او خیره میشود به آرامی جواب میدهد: بلای عصر ما فقدان صفا و صمیمیت بین انسانها است، نبودن اعتماد بین آدمهاست، روح خبیث یهودا اصکریتی است که سلطه او زندگی اجتماعی و انفرادی را مسموم ساخته است.
دن پیچیریلی گریز میزند و میگوید: در قلمرو کشیشی من در طی سنوات اخیر به لطف و عنایت خداوند ترقیات معنوی عظیمی تحقق یافته بدین معنی که بر تعداد اعترافات چهل درصد و به رقم اجرای مراسم عشای ربانی سی درصد افزوده شده است.
دن بنهدتو میگوید: طفلک پیچیریلی! اول از روحانیت محض و از ترقیات معنوی دم میزنی و سپس مثل یک بقال از رقم و نسبت چند درصد سخن میگویی.
دکتر ساکا دچار یک عارضه شدید سرفه شده است. مارتا از دست برادرش عکس سال ۱۹۲۰ او را که در آن، کشیش در بین شاگردان دبیرستانیاش دیده شود میگیرد و آن را روی لبه بخاری جلو روشنایی نگاه میدارد. دکتر ساکا و کنچتینو و پیچیریلی به جزئیات آن عکس قدیمی خیره میشوند. اول هرکس بهدنبال عکس خود میگردد و بعد دوستان از دیده رفتهاش را که مدتها است دیگر ارتباط شخصی با ایشان ندارد میجوید. قیافههای گذشته دوباره در ذهن زنده میشوند و با قیافههای فعلی که به دست خشن زندگی تصویر شدهاند تناقض دارند. کنچتینو راگو، در عکس، در صف اول است، روی زمین نشسته و پا روی پا انداخته است. موهایش از ته اصلاح شده است، صورتی ریز و گرفته و سیهچرده و حالتی شبیه به گربه دارد. چشمانش به همان حالت سابق ماندهاند ولی کاکل و ریش بزی فعلیاش او را به قیافه یک تفنگدار شهرستانی درآورده است، چنانکه کسی در ۱۵ سال قبل چنین شکل و شمایلی را برای او پیشبینی نمیکرد. نونزیو ساکا جزو کسانی است که قیافهاش از همه کمتر تغییر کرده است، جز اینکه پیشانیاش با ریختن موهای اطراف شقیقه پهنتر شده است. او در عکس، روی نردبانی پشت سر دن بنهدتو نشسته و گردن لق و باریکش از وسط شانههای کم عرضش بیرون زده است و صورتش با آن چشمان گود رفته و آن حالت کمرویی و محوی که هنوز هم از دست نداده است خودنمایی میکند.
کنچتینو ناگهان میپرسد: بهترین شاگردان شما کدامها بودند؟
پیرمرد در جواب میگوید: بهترین شاگردان من؟ آنهایی بودند که تنها به آنچه در کتابهای مدرسه میخواندند اکتفا نمیکردند، آنهایی که عطش آموختن در ایشان فرو نمینشست.
هر سه شاگرد دیرین یکصدا درخواست میکنند که: اسم ببرید! اسم!
دن بنهدتو لبخند میزند و سپس میگوید: پیترو سپینا اکنون در کجاست و چه به سرش آمده است؟
در عکس، پیترو سپینا در طرف راست دان بنهدتو نشسته و کشیش دست روی شانه او گذاشته است. سپینا موهای سیخسیخ و چشمانی پر غرور و خشمآلود دارد و کراواتش را کج زده است.
چون کسی به دن بنهدتو جواب نداده است کشیش باز میپرسد: نگفتید پیترو سپینا چه میکند و اکنون در کجا و در کدام کشور به سر میبرد؟
هر سه جوان ناراحت میشوند و زیرچشمی بههم مینگرند. در سرتاسر بعدازظهر آن روز اعصاب مارتا بر اثر تقلای فکری به منظور اجتناب از صحبتهای ملالآور کشیده شده بود لیکن اکنون حالت خستگی و تسلیم و رضای کسانی را یافته است که فهمیده باشند کوشش بیهوده است و کاری نمیتوان کرد. پیرمرد به شخص کنچتینو خطاب میکند و با اصرار و نگرانی از او میپرسد: اگر حافظهام خوب یاری کند پیترو سپینا بهترین دوست تو بود و تو احساسی بهجز تمجید و ستایش نسبت به او نداشتی یعنی به اصطلاح عاشق او بودی. حال او در کجا است، چه خبری از او در دست است و چه میکند؟
برای ثبت سفارش و خرید رمان نان شراب روی دکمه افزودن به سبد خرید در اول صفحه کلیک کنید.
مشخصات |
انتشارات نویسنده مترجم تعداد صفحه زبان موضوع |
---|
محمدمهدی صفا –
موضوعات مهمی که در سراسر این کتاب دیده میشود اما سه عنصر اصلی کتاب مذهب، فاشیسم و سوسیالیسم است. اینیاتسیو سیلونه به شدت کلیسا و خرافاتی را که در بین مردم رواج دارد به نقد میکشد و همچنین از هر فرصتی استفاده میکند تا چهره زشت حکومت فاشیستی موسولینی را نشان دهد. در عین حال از سوسیالیسم غافل نمیشود و ضعفهای آن را نیز پیش چشم خواننده قرار میدهد. قهرمان نان و شراب ضدمذهب مینماید اما خود او به نحوی جوهرهای از حقیقت مسیح است.
بهناز رضایی جلفا –
شاهکار بود شاهکار..حتما باید خوند این شاهکار رو..پر از درس پر از تلنگر..یک مشت عقاید خرافاتی که نمونه هاش دور و بر خودمون هم هست..و یکی از قشنگترین جملاتش:نان از هزاران دانه گندم پدید میآید و آن نیز به معنای اتحاد است. شراب از هزاران دانهی انگور پدید میآید و آن نیز به معنای اتحاد است، اتحاد اجزای شبیه و مساوی و مفید. بنابراین اتحاد به معنای راستی و برادری نیز هست و اینها همه با هم سازگارند
nooshin –
در حال خواندن این کتاب هستم. شاهکاری که هر کتابخوانی باید در برنامه مطالعه بگذاره. یک سده از زمان نوشتن نان و شراب میگذره ولی ماجرا و فضای داستان به روزه و برای همه ملموس و آشنا. چون از واقعیتهای تلخ حاکم بر جهان امروز حرف میزنه.
مرسی از هشتگ کتاب
beh1379 –
آخ از این کتاب ، چند سال پیش خوندمش و هنوز داستانش یادمه ، یکی از کتابهایی بود که تاثیر عمیقی بر من و شخصیتم گذاشت ، از دست ندهیدش